کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مهدی رحیمی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

نه بوی مُشک نه چون بوی نافۀ خُتن است            نه بوی یاسمن است این نه بوی یاس من است

نه بوی چادر خاکی نه عطـر آن گـودال            بقیع روضۀ مکشوف کوچه و زدن است


برای گریه بر این صحنه یا که دیدارش            میان هر مژه با چشم جنگ تن به تن است

به جز بقـیع که در اشک نیز می‌سـوزیم            همیـشه گـرمی آتـش دلیل سوخـتن است

کسی که دست به سینه است توی کرببلا            چگونه است که پیش تو دست بر دهن است؟!

غریب کیست کسی که هنوز بی‌حرم است؟            و یا کسی که به هنگام مرگ بی‌کفن است؟!

غمش ز جنس حسین است هرکه مظلوم است            حسن‌تر است کسی که غریب در وطن است

خـراب هــم که نـبـاشـد بـه اعـتـقـاد مـن            تمام غـربت اینجا به خاطر حسن است!

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

ای مـظـهـر جـمـال جـمـیل خـدا حسن            وی "طـلـعـت تـو آیـنـۀ کـبـریـا" حسن

روح نـبـی، روان عـلی، قـلـب فـاطمه            گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن


گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی            از بس که داده بوسه دهان تو را حسن

وقتی‌که جای دست خدا می‌شوی سوار            حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن

از کـائـنـات نـغـمـۀ آمـیـن شـود بـلـنـد            دسـت تو تا بـلـنـد شـود بر دعـا حـسن

باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش            تا ذات حـق برای تو گـویـد ثـنـا حسن

آل نـبـی تــمـام کـریــمـنـد و تـو شـدی            مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن

خلـقـنـد میـهـمان و تویی میـزبان خلق            مـلـک وجـود آمده مهـمـان سـرا حسن

روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟            جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن

صلـح تو کـرد روز مـعـاویّه را سـیـاه            صبـر تو داد دیـن خـدا را بـقـا حـسـن

صبر و ثبات و صلح تو گردید از ازل            بـنـیـانـگـذار نـهـضـت کـربـبـلا حـسن

یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب            یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن

گرد حریم تو که درش بسته روز و شب            صف بـسـتـه‌انـد سـلـسـلـۀ انـبـیـا حسن

وهـابـیـان بـه زائـر تـو راه بـسـتـه‌انـد            سـد می‌کـشـند دور مـزار تو، یا حـسن

بیـچـاره‌هـای کـوردل پـست، غـافـلـنـد            دارالــزیـارۀ تـو بـوَد قـلـب مـا حـسـن

از مـاهـیان بـحـر الی سـاکـنان عـرش            گریند در غـم تو به صبح و مسا حسن

ای چشم غـیر بر کرمت! با کدام جرم            دشـنـام‌هـا شـنــیــده‌ای از آشـنـا حـسـن

آن خواست دست بسته برد سوی دشمنت            این یک فشرد بر روی پایت عصا حسن

این غم کجا برم که به منبر خطیب پست            دشـنام داد بـر پـدرت مـرتـضی حـسن

این غـم کـجـا بـرم که تو را یـار آشـنا            گردید مار و کُشت به زهـر جفا حسن

از فـرط تـیر تا تن و تـابـوت شد یکی            قـد حـسین مثـل کـمـان شد دوتـا حسن

دست بـریـدۀ پـسر کوچکـت بس است            بر دستـگـیری از هـمۀ مـاسـوا، حسن

گر قاسمت به عرصۀ محـشر قدم نهـد            بـهـر نـجـات خـلـق کـند اکـتـفـا حـسن

هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو            دست هزار «میثم» بی‌دست و پا حسن

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : امین فرخی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

زان لحظه که بر نام حسن جان نظر افتاد            از چهـرۀ فـرسـودۀ من پـرده بر افتاد

از بس که درخشان بُوَد این نام در افلاک            انگـار که در عـرش معـلّی قمر افتاد


زیباییِ محـض است جمال عَـلَویـیَش            از شهد دو لب‌هاش بهـای شکر افتاد

اولاد علی تک تک‌شان باب مـرادنـد            امـا گـذر من به حـسـن بیـشـتر افـتاد

وقتی که حسن هست نیازی به کسی نیست            افسار نبـردی به دو دستـش اگر افتاد

چون جنگ جمل محشر کبری بدهد رخ            از ضربۀ تیـغـش شتر حـیـله‌گر افتاد

او مرجع درد است مقـاتل همه گفتند            از مـادر او پیـش نگـاهـش ثـمر افتاد

از ضرب لگد بود حسن دید که ناگاه            روی تن مـادر وسـط شـعـله در افتاد

تنهـاش گـذاریـد به غـم‌هـاش بـسوزد            این زهر دگر چیست به جان جگر افتاد؟

این قوم لعـین رحم نکردند به نعشش            روی بدنـش تیـر به جـای سـپـر افتاد

در کـربـبلا قـصّه ولی طور دگر شد            بر سـیـنـۀ عـریـان بـرادر تـبـر افـتاد

: امتیاز

زبانحال امام حسن مجتبی علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

خـنـده بر این لـب آزرده کجـا می‌آید            نفس از سیـنه اگر رفت چرا می‌آید؟

زرهم کو که بپوشم بروم تا مسجد؟!            دارد از مـأذنـه انـگـار صـدا مـی‌آیـد


دوستانم به دوتا کـیـسه درهم رفـتـند            نـالـه غـربت مـن تـا بـه خـدا می‌آیـد

آتش جان مرا چاره به جز آتش نیست            زهـر پـیـش نـظـرم مـثـل دوا می‌آیـد

لخته خون‌ها همگی از دهنم می‌ریزد            وسـط طـشت، بـلا پـشـت بـلا می‌آیـد

اول کـودکـی‌ام زار شـدم پـیــر شـدم            گر به دستـم همۀ عـمر عـصا می‌آید

پیر آن کوچۀ باریک که راهش سد شد            جـلـوی چـشم تـرم خـاطـره‌ها می‌آید

باز انگار که یک سایه به چشمم خورده            بـاز انگـار غـریـبه سـوی مـا می‌آیـد

باز انگار که حوریه می‌افتد به زمین            بـه روی چـادر پـاکـش رد پـا می‌آید

با چه وضعی به عقب می‌رود و می‌افتد            دو قـدم مـادر زارم جـلـو تـا مـی‌آیـد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پیر آن کوچۀ باریک که راهش سد شد            جـلـوی چـشم تـرم خـاطـره‌ها می‌آید

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مجتبی شکریان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عاشق آن است که در بند نگارش باشد            روز و شب خاطر معشوق کنارش باشد

سر به کـف گـیـرد و آمـادۀ دارش باشد            ادعـایی نـکـنـد خـاک و غـبـارش بـاشد


دارم از پر زدن از عشق سخن می‌گویم

عـاشـقان شکـر خـدا باز حسن می‌گویم

این حسن کیست؟ بخوان قبلۀ اهل کَرَمش            این حسن کیست که زنده است مسیحا به دَمَش

انـبـیـاء سر بـگـذارند به خـاک قَـدَمـش            اولـیـاء سـیـنه زنـانـنـد به زیر عَـلَـمـش

سخن این است که ما تا به بدن جان داریم

روی لبها هـمگی ذکر حسن جان داریم

کـار اسـلام بـدون تـو تـمـام است حسن            که قعـود تو همان اوج قـیام است حسن

مصطفی گفت به هر نحو امام است حسن            بی‌تو نان خوردن ما نیز حرام است حسن

نان اگر هست فقط نان کرم خانۀ توست

عاقل آن است که شوریده و دیوانۀ توست

خادمت مُلک و مَلک،مست نگاهت ملکوت            ای حسین بن علی محضر تو غرق سکوت

آرزو داشت دعایش بکـنی وقت قـنوت            تویی آن روضـۀ سر بـستۀ بین تـابـوت

اشک چشمان تو سرخ است چنان یاقوت است

چهارده قرن شده غربت تو مسکوت است

اشک تو دُرّ و گُهر، آب دهانت تـسنـیم            محـضـر تو هـمۀ مُـلـک الـهـی تـسـلـیم

هر چه را هست خدا کرده به دستت تقدیم            کار را داده خـدا دسـت کـریم بن کـریم

هر چه را داشتی آقا همه را دادی رفت

دست شامیّ و جذامیّ و گدا دادی رفت

درد ما نـیز به دسـت تو دوا خواهد شد            گـره کـار به چـشـمان تو وا خواهـد شد

حاجـت دیدن صحـن تو روا خواهد شد            در بقـیع گـنبد و گـلـدسته بنا خواهد شد

بـه امـیـدی کـه بـیـایـم حـرم ان شـاءالله

بـه زمـیـنِ تـو بـیـفـتـد سـرم ان شـاءالله

در وطن هستی و افسوس کسی یارت نیست            هیچ کس نیست که در نیّت آزارت نیست

این همه ظلـم به واللهِ سـزاوارت نیست            غم عالم به دلت مانده و غمخوارت نیست

خـانه رفـتی که نـمـایی نـفـسی را تـازه

هـسـت در خـانـه‌ات امـا غـمِ بـی‌انـدازه

حق تو نیست که دارد جگرت می‌سوزد            آنچنان زهـر اثر کـرده سرت می‌سوزد

اشک آتش شده و چـشم تـرت می‌سوزد            خـانۀ کـودکـی‌ات در نظـرت می‌سـوزد

آتـش زهـر کـجـا آتش در بیـشـتر است

زن اگر در دل آتش برود درد سر است

هـمه عـمـر شـما با غـم مـادر سـر شـد            عـلـت گـریـۀ بی‌خـاتـمه‌ات یک در شـد

مادری رفت، دری سوخت، گلی پرپر شد            پشت آن در به خدا مادرتان مضطر شد

با حسن گفت حسین مادرمان در خطر است

زن اگر در دل آتش برود درد سر است

: امتیاز

زبانحال امام حسن مجتبی علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مادر ز بس برای غـمت گریه کرده‌ام            عمری برای عـمر کمت گریه کرده‌ام

موی سپید و روی شکسته است حاصلم            از بس که بی‌صدا ز غمت گریه کرده‌ام


داغِ جـوانـی‌ات کَـبِـدم را مـذاب کـرد            با خونِ دل بر آن عظمت گریه کرده‌ام

مانند شـمع این جـگـر خـسـته آب شد            با لـخـته لخـته بر اَلَـمت گریه کرده‌ام

سِرّم به کس نگفتم و با خویش سوختم            یعـنی به غـنچـۀ حـرمت گریه کرده‌ام

ای پهـلـوی شـکـستۀ تو حـامی عـلـی            بـر دنـدۀ قــلـم قـلـمـت گـریـه کـرده‌ام

کردی بـرای دین عـلی سیـنه‌ات سپر            مادر! بر این همه کَرمت گریه کرده‌ام

گفتی قـسم به جان عـلی یاری‌اش کنم            عمری برای این قَـسَمت گریه کرده‌ام

ظلمی‌که بر تو شد به کسی در جهان نشد            تنها، به این همه سِـتَـمَت گریه کرده‌ام

مـادر قـسـم بـجان تو من کـشـتۀ تـوأم            خون در عزای محترمت گریه کرده‌ام

تـیغ مـغـیره راز جـوان‌مـرگیِ تو بود            بازو شکسته! بر وَرَمت گریه کرده‌ام

ضرب غلاف و سیلی و میخ و لگد چه کرد؟!            یاس علی به پیچ و خَمت گریه گرده‌ام

با آن شتاب رفتی و برگشتنت ولی...            آهسته شد، به هر قدمت گریه کرده‌ام

از کوچه تا هـنوز عـصای تو مانده‌ام            از بس برای قـدّ خـمـت گـریه کرده‌ام

زینب هـنوز چـادر خـاکی به سر کند            عـمری به سـایۀ عَـلَـمت گریه کرده‌ام

بهتر که من بخاک بقـیع فانی‌ات شوم            یعنی به غـربت حـرمت گریه کرده‌ام

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برگشت به کربلا

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آهم، که شعـله بر جگـرِ غـم کشیده‌ام            اشکم، که قطره قطره به پایَت چکیده‌ام

آئینه‌ام، که زخم ترَک خورده‌ام زِ سنگ            سـروَم، که سایبـان شده قـدِ خـمیـده‌ام


ای تلِّ خـاکِ غـرقِ به خـونِ بـرادرم            بـاور نـمی‌کـنـم به کـنـارت رسـیـده‌ام

نقـشِ هـزار ضربتِ دشـمن گـرفـته‌ام            طعـمِ هـزار سنگِ سـتم را چـشـیده‌ام

یادم نمی‌رود که در آن روز در پِی‌ات            صد بـار این مسـیرِ سـیـه را دویـده‌ام

یـادم نـمی‌رود که در آن شـام از تنت            صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیده‌ام

اکـنون رسـیده‌ام که ببـوسم دوباره‌ات            آه ای گـلـو بـریـده کـجـایی؟ بُـریـده‌ام

: امتیاز

مناجات اربعینی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : روح الله قناعتیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چه شد عـزیز دلم بیـنـمان فـراق افتاد            و آن چه را که نمی بـایـد اتـفـاق افـتاد

نیامدی و رسید «اربــعین» و جا ماندم            دلم هوای تو کرد و دوباره طاق افتاد


مـیـان مـا و نجـف، کـوفـه، آه مـشـّایه            پـیاده رفـتـنِ تا «کـربـلا» فـراق افـتـاد

چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد            چقدر میخک و مـریم، کـف اتاق افتاد

شب زیـارتـیِ جـدّتـان، هـمیـن هـفـتـه            اگـر گـذار شمــا، در ره عــراق افتاد

تورا به عّمه سه ساله، که از پدر جا ماند            تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد

همین که اذن دخول از لب تو جاری شد            همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد

بخوان زیارت عشق و سلام ما برسان            بگو که این دل عاشق به اشتیاق افتاد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برگشت به کربلا

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسدس

اربعین است و ببین که پر شکسته آمدم            ساقی اشـکـم ولی سـاغـر شکـسته آمـدم
از رقیّه دخترت پرسش نکن سالارِ عشق            خوب می‌دانی که من هم سرشکسته آمدم


ای برادر جان خجالت می‌کشم از محضرت
که نـیـاوردم کـنارِ تو سه ساله دخـترت

اربعین است و پُرم از غصّه و اندوه و آه            مستحـقـم ای عزیزِ فاطـمه بر یک نگاه
باز هم آتش گـرفـتم سوخـتم پـرپـر شدم            تا که چشمم خورد در این دور و بر بر قتلگاه

کی فراموشم شود گل زخم های پیکرت
بوسۀ گـرمی گـرفـتم از تمامِ حـنـجـرت

اربعـین است و بسویت با صلابت آمدم            مثـلِ بـابـایم عـلـی من باشـجـاعـت آمدم
پیـری‌ام را کن تـماشا ای تـمامِ معـرفت            هـیـچ می‌دانی که از بـنـدِ اسـارت آمـدم

این اسیری حال و روزم را عوض کرده حسین
ناله‌های سینه سوزم را عوض کرده حسین

اربعین است و ز داغت سخت می‌بارم ببین            اربعـین است و هوای دیدنت دارم ببـین
قامتم همچو کمان پاهای من خسته ز ره            روی خاکت لاله‌های اشک می‌کارم حسین

خیز و از جا و مراعاتم کن ای شیب الخضیب
یک نظر بر جمله حالاتم کن ای شیب الخضیب

اربعین است و پُرم از بی‌کسی‌ها یا حسین            آمـدم با دیـدگـانی مـثـلِ دریـا یا حـسـین
خسته‌ام برخـیز استقـبالِ خواهر را بکن            مرهمی می‌خواهم از تو جانِ زهرا یا حسین

کاش می‌شد در کنارِ مرقـدت خاکم کنند
روضه‌ای از تو برایم خوانده غمناکم کنند

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌رسد از کربلا هل مِن معینت یا حسین            دیده‌ها خون گرید از آهِ حزینت یا حسین

ناممان خط خورده از فهرستِ زائرهای تو            ما همه جا مانده‌ایم از اربعینت یا حسین


در دلِ شیدای خود شورِ حرم داریم و بس            دستِ ما کوته شد از عرش برینت یا حسین

داغ عاشورا همیشه در دل ما تازه ماند            آسمان رنگین شد از خونِ جبینت یا حسین

ما که از باغِ ضریحت سیبِ روضه خورده‌ایم            تا قیامت دستمان شد خوشه چینت یا حسین

سهمِ من سوزِ نهان گشته فقط این اربعین            از همین جا می‌شوم چله نشینت یا حسین

از همان آغـاز در قـابِ نگـاهـم بوده‌ای            شیرِ مادر کرده با جانم عجینت یا حسین

در خـیالم بس که ره پیـمـوده‌ام تا کربلا            گم شدم هم در یسار و در یمینت یا حسین

وسعتِ دلـتنگی‌ام را خوب می‌داند حرم            کی نهم سر بر ضریحِ نازنینت یا حسین؟

خـط پـایـانِ همه دلـتـنگی‌ام کـرببـلاست            پای دل را می‌کشد مِهرِ یقـینت یا حسین

اربـعـینِ قبل، رفـتم کـربلا یـادش بخـیر            در حرم با روضه‌های دلنشینت یا حسین

جز نگاهِ غـم ندیـدم چیز دیگر این سفـر            خیمه‌های سوخته در سرزمینت یا حسین

آه از جــا مــانــدنِ آغـــاز راهِ قــافــلــه            اشکِ شوقِ لحظه‌های واپسینت یا حسین

دستِ ما خالی و ظرفِ دل پُر از کوهِ نیاز            ای که می‌بخشی ز نورِ راستینت یا حسین

اشکها بر گونه‌هایم مانده چون باران رها            دستِ ما در حلقۀ حبل المتینت یا حسین

پیکرت صد پاره گردید و کفن شد بوریا            بشکند دستِ عدو، کرد اینچنینت یا حسین

روز و شب سر می‌نهم بر شانۀ سبزِ ضریح            چون که داری لطفِ حق در آستینت یا حسین

تا ابد عالم ز داغت، قتلگاهِ روضه هاست            زین سبب روشن بماند شمعِ دینت یا حسین

پرسـشـی داریم از سـالارِ دشـتِ کـربلا            گو چرا جا مانده‌ایم از اربعینت یا حسین

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برگشت به کربلا

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بارِ دگـر به کـرب و بلا پـا گذاشـتم            داغـی دگر بر این دلِ دریـا گذاشتم

روزی که بُردنم به زور از بَرَت حسین            خود را کـنارِ پـیکـرِ تو جـا گـذاشتم


تنهـایی‌ام، بـرادر خـوبم، شـروع شد            بوسه به روی حـنجرِ تو، تا گذاشتم

می‌شستمت به اشک و به این بود خوش، دلم            بوسـه به جای بـوسۀ زهـرا گذاشتم

رفتم به زیر سایۀ رأس تو سوی شام            جسمِ تو را به دامنِ صحـرا گذاشتم

خاکـسـتـرم کـنارِ رقـیّه به بـاد رفت            روی تنش که سنگ لحـد را گذاشتم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چِهل روز پیش بود که روی همین زمین            خود را کـنارِ پـیکـرِ تو جـا گـذاشتم

زیارت جابربن عبدالله انصاری در اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

اربـعـین است و فـراقِ لالـه‌هـا            سـیـنـۀ مـا و هـزاران نـالـه‌هـا

آمـده جـابـر بـه دشـتِ کــربـلا            شـوقِ دیـدارِ حـسـینِ سـر جـدا


غـسل بنـموده چو با آبِ فرات            آمـده گـیـرد ز شه مُهـرِ بـرات

دست بر سیـنـه نهـاد و با ادب            مـحـضرِ آن سـیّـدِ عـالی نَـسب

با خشوع و احـترام و با وقـار            این چنین گفتا ز چشمِ اشکـبار

الـسّـلام ای نـورِ داور الـسّـلام            زیـنـتِ دوشِ پـیـمـبـر الـسّـلام

السّلام ای جـانِ حـیـدر السّـلام            زادۀ زهــرای اطـهـر الـســّلام

الـسّـلام ای وارثِ خــونِ خــدا            ای حسین ای یوسفِ گلگون قَبا

الـسّـلام ای کـشـتـۀ تــیـغِ جـفـا            السّـلام ای شـاهِ مـذبـوحُ الـقـفـا

من به قـربـانِ تـو و ایـثـارِ تـو            بـین که جـابـر آمـده دیـدارِ تـو

خـیز از جا ای امـامِ تشـنه لب            گر چه جانت از عطش در تاب و تب

جان فـدایت بین که جـابر آمده            بین هـمان دلخـسـته زائـر آمده

بعـد رو کرد سـمتِ سقـای ولا            بـا کـمــالِ احــتـرام و بـا حـیـا

الـسّـلام ای ســاقـیِ دشـتِ بـلا            الـسّــلام ای حـامـیِ دیـنِ خــدا

ساقیِ لب تـشـنه کـامان السّلام            کـشـتۀ شمـشـیرِ عدوان السّلام

خیزو از جا بین که مهمان آمده            بـین پـیاده جـان به جانـان آمده

بعد فرمود السٌلام ای روح و جان            الـسـّلام ای اکـبـرِ رعـنا جوان

الـسّــلام ای زادۀ خـیــرُالانــام            الــسّـلام ای هـالـۀ بــدرِ تـمــام

ای علی، جانم به قربانِ تو باد            جان فدای عهد و پیـمانِ تو باد

السّلام ای قـاسـمِ صد پـاره تن            الـسّــلام ای لالـۀ بــاغِ حــسـن

الـسّـلام ای قـامتِ سَـروِ چـمن            السّلام ای عِـطرِ برگِ نسـترن

الـسّلام ای اصغـرِ بی‌شـیرِ من            کشتۀ بی‌عذر و بی‌تقـصیرِ من

السّلام ای طفـلِ بی‌شـیرِ رباب            ای که کامت حسرتِ یک قطره آب

السّلام ای مونـسِ جـانم حـبیب            ای تو غمخوار دل شیب الخضیب

السّلام ای بـهـتـرین یارِ حسین            کــربــلا یـارِ وفــادارِ حـسـیـن

السّلام ای عون و جعفر السّلام            مـسـلـم و جـونِ ابـوذر السّـلام

السّلام ای جـمـله یارانِ حسین            بر شما ای جان نـثارانِ حسین

الـسـّـلام ای لالـه‌هـای نــیـنــوا            ای فــدائــیــانِ دشـتِ کــربــلا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با خشوع و با فـروتن با وقـار            این چنین گفتا ز چشمِ اشکـبار

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدسیدالشهدا طبیب دل همه است نه اینکه حبیب طبیب دل امام باشد.

السّلام ای مونـسِ جـانم حـبیب            بر حسین بودی تو غمخوار و طبیب

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد؛ در شهدای کربلا کسی بنام ابوذر نبوده است بلکه جون غلام ابوذر بوده است

السّلام ای عون و جعفر السّلام            مسلـم و عـون و ابـوذر السّلام

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برگشت به کربلا

شاعر : آرمان صائمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

من رسـیـدم از سـفـر اما حـسین            داغ دیـدم هـر گـذر امـا حـسـیـن
ریخت از من بال و پَر اما حسین            مـجـلس مـى بـیـشـتر اما حـسین


خطبه خواندم حیدرى کردم فقط
کو اسارت؟ سرورى کردم فقـط

زوزه‌هاى خیزران من را شکست            گریه‌هاى دختران من را شکست
لشکر نامحرمان من را شکـست            خندۀ شمر آنچنان من را شکست

با خودم گـفـتم که بنت الحـیـدرم
عـهـد کـردم کـفـرشـان در آورم

صبر من در این مصیبت سر نرفت            چشم نامحرم به این خواهر نرفت

از سـیـاهى رنگ بـالاتـر نـرفت            خاطـرت آسوده که معجر نرفت

پـرده پـنـهـان نــورِ پـیـدائـیـم مـا
وارثــان‌ حُـجـب زهـــرائــیـم مـا

حـرفـشان دائـم به تو دشـنام بود            سهـم من هم سنگ روى بام بود
بـدتـر از گـودال شـهـر شـام بود            هـر کسى در غـارتت نـاکـام بود

دلخور از میدان و گودال تو بود
قــصـد او آزار اطــفـال تـو بـود

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل مستند نبودن مطالب و ایرادات محتوایی و همچنین عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد، حفظ حرمت و شأن اهل بیت مهمترین وظیفه هر مداح است؛ شایسته نیست اهل بیت را آواره خطاب کنیم و یا اینکه وجود زن بد کاره در وقایع کربلا اصلا صحت ندارد و تحریفی آشکار است و در این مصرع نیست حرمت اهل بیت هم شکسته شده است!!!

در خـرابه خـواهـرت آواره بـود            روسـرى دخـتـرت هم پـاره بود
آن دمى که بـسـته راه چـاره بود            بـاعـث زجـرم زن بـدکـاره بـود

من که از آنهـا نـتـرسـیدم حسین
ترس را در چشمشان دیدم حسین

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برگشت به کربلا

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

اشک‌ها فـصل تمـاشـاست امـانم بدهید            شـوق آئـیـنه به چـشـم نـگـرانـم بدهـید
از شما می‌شـنـوم عـطر گل یاسـین را            خـاک‌ها رنگ یـقـیـنی به گـمانم بدهـید


جامی از اشک فراهم شد اگر ای مردم            بـه تــسـلای دل هــمـسـفـرانـم بـدهـیـد
طول ایّام اسارات به خدا یک عمر است            گاه خـط و خـبر از سـیر زمـانم بدهـید
گـر خـبر دار شـدید از گـل داودی من            یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید
پاره‌های دلم افتاده در این دشت، به خاک            رخصت گریه به گـلگون کـفنانم بدهید
کاکل آشفته به خون، خفته در اینجا سروی            باز در سـایـه‌اش آرامـش جـانم بـدهـید
این رباب است که با لاله‌رخان میگوید:            ذکـر لالایـی گـل را به زبـانـم بـدهـیـد
من که از عطر گل فاطمه مدهوش شدم            خـبر از حـال و هـوای دگـرانـم بدهـید
سجده‌ها کرده‌ام از بوسه بر این تربت پاک            طاقـت از دست شد، آرامـۀ جانم بدهید
دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد            برگی از آن گل صد برگ نشانم بدهید
اربعین نیست حدیثی که فراموش شود            شعلۀ عشق نه آن است که خاموش شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

طول یک چله جدایی به خدا یک عمر است            گاه خـط و خـبر از سـیر زمـانم بدهـید

زبانحال جامانده ها از زیارت اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده‌ها            گـریه باید کـرد بر اقـبـال ما جامانده‌ها

درد را همدرد، جور دیگری حس می‌کند            فـطرس امروز آمده دنبال ما جامانده‌ها


ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور            این دگر شد عادت هر سال ما جامانده‌ها

باز هم قـربان گـریه، آن رفـیق کودکی            داده یـاری بر زبـان لال ما جـامـانده‌ها

جـور دیـگر داد از داغ رقـیـه می‌زنـند            دم به دم، این چند روز، امثال ما جامانده‌ها

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : سعید تاج محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

باشد مـرا مـبـر ولـی آقـای من! بـبـین!            با کـوله‌بـار اشـک رسـیـدم به اربـعـین

باشد دوباره حسرت و افسوس سهم من            سـهـم مُــقـربـان تـو آن بـزم دلـنـشـیـن


یک عمر من به خاک درت سر گذاشتم            عمری نشان عشق تو مُهر است بر جبین

گفتم خودش به وقت، خـبر می‌کند مرا            امسال هم گذشت و من این بی‌خبرترین

من هـیچ وقت هـمـره خـوبـان نبـوده‌ام            آه! آسـمان کجا و منِ مانده در زمین؟!

آه ای دل سیاه! چه کردی تو با خودت؟            آه ای دل هـمیشه به نـالایـقـی عـجـین!

آه ای حـسین! آه حـسین! آه ای حسین!            این خار را ز باغ محـبّان خود مچـین!

تو خـواسـتی هـمیـشه فـقـط خوبی مرا            راضی مشو به حال خراب من اینچنین

هر کـار خـواسـتی بـکـنی با دلـم بکـن            بگـذار عـاشـق تو بـمـانم...فـقط هـمین

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قلبِ این گریه‌کُنت را باصفا کن یا حسین            در میانِ خیلِ عشّاقت صدا کن یا حسین

اربعـین آمد ولی امسالِ محـرومـم ز تو            هیئتِ ما را بـیا و کـربـلا کن یا حـسین


بیرقی سردر زدم این هم بجای بیـرقت            روضۀ ما را خودت دور از ریا کن یا حسین

می‌دهم از دور آقـا جان سلامی با ادب            در جوابش یک نگاهی بر گدا کن یا حسین

جای موکب این غذای هیئتی را می‌خورم            این طعامِ روضه را پُر از شفا کن‌ یا حسین

در کنارِ مادرت یک سر بزن ذبحِ عظیم            حنجره‌ها را پُر از شور و نوا کن یا حسین

ای هـمه‌کاره دلِ ما را از اینجا پَـر بده            چون‌ کبوتر جَلدِ آن صحن و سرا کن‌ یا حسین

ما بـرادر می‌شویم انگـار در زیرِ عَـلَم            این محبّت را سراسر کیمیا کن یا حسین

زائـرم امـسال هـم امّا به نـوعِ دیگـری            خواهشاً شوری دگر در دلِ بپا کن یا حسین

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برگشت به کربلا

شاعر : نعیمه امامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

به روی نیزه می‌دیدم تو را باور نمی‌کردم            قـیـامت بود یا یـوم الـبلا باور نمی‌کردم

من و همراهی اشرار و این صحرای بی‌پایان            ز دشت کربلا تا ناکجا... باور نمی‌کردم


تو می‌دیدی مرا در کوچه‌ها باور نمی‌کردی            و می‌دیدم تو را بر نیزه‌ها باور نمی‌کردم

که می‌دانست روزی بشکند آن سرو طوبا را؟            غم سـقا و دستان جدا ... باور نمی‌کردم

حرم غارت شد و اهل حرم آوارهٔ صحرا            فتاد آتش به جان خیمه‌ها باور نمی‌کردم

خـدایا زینت دوش نـبی در ساحـل دریا            شده عطشان، قتیل الاشقیا؛ باور نمی‌کردم

شنیدم گوشه‌ای از قتلگه صوت حزینی را            بُنَی... این صدا بود آشنا باور نمی‌کردم

میان نعـل اسـبانِ ستـمکاران رها کردم            تنت را بی‌کفن در کربلا باور نمی‌کردم

لبت دل برده بود از خیزران ای قاری قرآن            میان تشت زر خون خدا، باور نمی‌کردم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

که می‌دانست روزی بشکند آن قد و آن بالا؟!            غم سـقا و دستان جدا ... باور نمی‌کردم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

خودم بوسیدم آن رگهای خونین را، خودم اما            نمی‌دانم چرا این بوسه را باور نمی‌کردم

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : ناصر زارعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

گـناهانم شد عامل تا، بگـیری اربعـینم را            کرونا ظاهر است، دردا، بود مشکل گناه ما

به امر رهبرم از غم، شکایت نزدتان آرم            شکایت دارم از ضعفم، به جسم مانده در صحرا


چه سازم از فراق یار، ببخش گر بوده‌ام سربار            شکایت می‌برم اینبار، به رأس رفته بر نی‌ها

شکایت دارم از بختم، شکایت دارم از نفسم            به دست خود جدا کردم دلم از کربلا، مولا

غـلط کردم پشیـمانم، ببـین محتاج درمانم            مکن ردّم حسین جانم، قسم بر مادرت زهرا

شکایت دارم از دیده، که غیر از مرقدت دیده            نمی‌خواهم من این چشمم، به غیر از زائرت، اصلا

نمی‌آیـد دگر کارم! که شد محروم این پـایم            پـیاده سویـتان آیم، نمی‌خـواهم دگر این پا

همیشه بوده این حرفم، که می‌دانم بود حقّم            مجـازاتم کنی هر دم، زیارت را نگیر امّا

به نارت کن مجازاتم، فقط یک اذن می‌خواهم            کنم گریه به مولایم، زنم هر دم صدا او را

خودت می‌دانی آقا جان، که مرگم خوشتر از هجران            شدم دور از حرم ای وای، خدایا مرگ عطا فرما

نبـودم سـائـلـت دردا، نبـودم زیـنـتت، اما            ببخشایم، نگیر آقا، زیارت را ازاین رسوا

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

حاجت آورده و در پایِ علَم ریخته‌ام            باز هم بغضِ گـلو را به قلم ریخته‌ام

قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس            عـرقِ شـرم در ایـوانِ حـرم ریخته‌ام


وسـطِ روضۀ مکـشوف تو یا ثـارالله            اشک، از چشمِ گنهکار چه کم ریخته‌ام

با غـمِ خـاطـره تنـهـا بـگـذاریـد مـرا            باز جامـانده‌ام و طـرحِ قـسم ریخته‌ام

بِه عَـلـیٍ بِه عَـلـیٍ بِه عَـلـیٍ، بـطـلـب            معصیت کرده! چه خاکی به سرم ریخته‌ام

در دلم تا به ستونِ صد و هجده برسم            چند موکب زده‌ام! چاییِ غم ریخته‌ام

عکـس‌های منِ ناقـابل و بابُ الـقـبـله            حسرتِ هر شبه را دور و برم ریخته‌ام

کـربلا بـسـته شد و نوکـرِ آواره شدم            اربعین را چه کنم؟! سخت به هم ریخته‌ام!

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

من‌ از آن موقع که طفلی بی‌زبان بودم حسین            خـادم نـاقـابـل این آسـتـان بـودم حـسین

خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد            سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین


از جوانی خـوبتر پیـرِغـلامی شـماست            شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین

راه افــتــادم بـرایـت پـیــشــوازم آمـدی            هرقدم مدیون لطفی بی‌کران بودم حسین

بـین خـوبـانت من بی‌آبـرو را هم بـخـر            چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین

من‌که بودم دیرتر راهی مقـتل می‌شدی            کاش یارت می‌شدم کاش آن زمان بودم حسین

عفو کن‌ هروقت راحت آب خوردم در مسیر            عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین

تــاول پـایـم فـدای پـای دخـتـرهـای تـو            بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین

خواهری از شام برگشت و چنین فریاد زد            بی‌تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد            بی‌تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین